ثمین

دفتر عشق(شعر)

خسته شدم ازانتظاروخون دل

سوختم ازهجران ورفتم زیرگل

شدم صاحب یک گور پُرزخاکستر

مانده دفترعشقم خالی ز باور

عمرم تمام وندیدم رویی ازجوانی

تاکه توروزی نامم رابخوانی

بگوتا باز گردم از شهرخوبان

تا ببینی که برای تومنم حیران

+نوشته شده در برچسب:بخوان,ما,داوود الماسیان,ثمین,داوود,عشق,همه,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |