تورا من چشم درراهم تُرا من چشم درراهم شباهنگام که میگرینددرشاخِ (تَلاجَ)سایه هارنگِ سیاهی وزآن دلخستگانت راست اندوهی فراهم، تُرامن چشم درراهم. شباهنگام.درآن دَم که برجا درّه هاچون مُرده ماران خفتگانند، درآن نوبت که بندَدَ دستِ نیلوفر به پایِ سَروِ کوهی دام گَرَم یادآوری یانو،من ازیادت نمی کاهم، تُرامن چشم درراهم. |
About![]()
هرگزنمیردآنکه دلش زنده شدبه عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
Home
|