خواب

ثمین

دفتر عشق(شعر)

 یه شب اومدی پیشم وگفتی که می خوام با هم باشیم

گفتم خوابم میاد از پیشم برو...               رفتی.....

صبح که شد اومدی گفتی می خوام با هم باشیم...

گفتم فعلا نمی تونم کار دارم ازاینجا برو...    رفتی....

ظهر که شد اومدی گفتی می خوای ناهار و باهم باشیم؟

گفتم آره دلم میخواد اما سرم شلوغه نمیشه    بازم رفتی ...

شب که شد از تنهایی خوابم نمیبرد که تواومدی ومن خوشحال شدم...

گفتم مرسی که اومدی منتظرت بودم...

توگفتی من هرکاری کردم که بهت بگم نشد...

اما حالا واسه خداحافظی اومدم...

کاشکی هیچ وقت نمیومدی...

خداحافظ...

دیوانگان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+نوشته شده در برچسب:شب خداحافظی,شب سرد,عشق,,عاشقی,عاشقانه,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |